مادرانه

سال تحویل

سلام عزیز دلم، حبه ی انگورم عزیزم برات گفتم که جمعه رفتیم بیمارستان و قلب نازت رو دیدیم. شنبه هم از صبح من و بابا جون رفتیم بازار تا واسه عید و سفره هفت سینمون خرید کنیم. میوه و آجیل گرفتیم. در بدر دنبال سنجد گشتیم که پیدا نکردیم. یه مغازه عطاری افغانی اینجا هست که سر زدیم و گفت تا یه ربع پیش داشته و گویا استقبال زیاد بوده و همه رو فروخته بود...تصمیم گرفتم از سنجدهای مونده ی قبلی واسه سفره استفاده کنم. بعدش رفتیم دنبال ماهی گلی. خلاصه بعد از گشتن تو یه مغازه ای ماهی مورد نظر رو پیدا کردیم. من دوتا انتخاب کردم و بابا جون یه دونه ماهی سفید قرمز هم سفارش داد. خلاصه سه تا ماهی خوشگل گرفتیم به نیت خانواده ی سه ن...
11 فروردين 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد